سرت را بالا بگیر
تمامِ زیباییت را به دنیا نشان بده
تو یه دختری!
می دانی! این کم مقامی نیست..
اینکه بتوانی بی منت عاشق باشی..
اینکه آغوشت امن ترین منزلگاهِ خستگی هایِ یک مرد می تواند باشد!
اینکه چشمانت هرچقدر هم که بخواهی نشان بدهی سنگی باز هم فاش می کند مهربانیت را..
تو یه دختری!
عاشق که می شوی
از خنده هایت
از نگاهت پیدا می شود..
و این معجزه است..
که برایِ داشتنش
مرد می خواهد… نه فقط نر !

نوشته شده در دو شنبه 28 بهمن 1392ساعت 14:54 توسط Rezvan |

چرا؟. . . تو چه میفهمی. . .

این روزها ادای زنده ها را در میاورم. . .

تظاهر به شادی می کنم ، حرف میزنم مثل همه . . .

امـــــــــــــــــــــــــــا. . .

بساط کرده ام و تمام نداشته هایم را به حراج گذاشته ام

بی انصـــــــــــــــــاف…

چانه نزن … حسرت هایم به قیمت عـــــــمرم تمام شده. . .

نوشته شده در دو شنبه 28 بهمن 1392ساعت 14:53 توسط Rezvan |

ﺑِﺨـَـــــــــــﻨﺪ …

ﺗﻮ ﮐــــــــﻪ ﻣُـ ـﻘَﺼِﺮ ﻧَﺒــــــــــــﻮﺩﯼ…!!

ﻣَﻦ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯـــــــی ﺭﺍ ﺷُـــ ـﺮﻭﻉ ﮐَـ ـﺮﺩَﻡ …

ﺧﻮﺩـَﻡ ﻫَﻢ ﺗَـ ــــــــــﻤﺎﻣَﺶ ﻣﯿﮑُﻨـَ ـﻢ…

ﻣــــــــــﯿﺪـﺍﻧﯽ؟؟؟؟؟؟؟؟

ﮔﺎﻫـ ــــــــﯽ ﻧَﺮِﺳﯿﺪَﻥ،ﺯﯾﺒﺎﺗـَ ـــــــﺮﯾﻦ ﭘﺎﯾﺎﻥِ ﯾـِـــﮏ ﻋـــــــﺎﺷِﻘﺎﻧﻪ ﺍَﺳـ ـﺖ

نوشته شده در دو شنبه 28 بهمن 1392ساعت 14:46 توسط Rezvan |

تا حالا طعم بی خوابی رو بعد خوردن ی مشت قرص خواب آور چشیدی؟
- تلخه!
تا حالا طعم کیپ شدن بینیتو زیر پتو تو سکوت چشیدی؟
- نفس گیره!
تا حالا طعم ساعت ها خیره شدن ب گوشیتو‌ برا اومدن ی پیام چشیدی؟
_سخته!
تا حالا طعم دوست‌داشته نشدنو چشیدی؟
_دردناکه!
طعم چیو تو چشیدی؟تو‌ کامت از چی شیرینه ک انقد بی تفاوتی!؟یا شایدم تلخ ک انقد بی رحمیو بی انصاف؟!!!

نوشته شده در دو شنبه 28 بهمن 1392ساعت 14:43 توسط Rezvan |

دیشب تو خلوتم با خدا گفتم:

خداجون تو که میدونی چقد دوسش دارم ...؟!

پس چرا این فاصله بینمون رو برنمیداری تا بهش برسم؟

خدا گفت:

عزیزم تا دوری نکشی...نزدیکی مزه نمیده!

نوشته شده در دو شنبه 14 بهمن 1392ساعت 20:28 توسط Rezvan |

باران تکراری نمیشود...

هر وقت بیاید دوست داشتنی است...

تو برایم "بارانی"

نوشته شده در شنبه 5 بهمن 1392ساعت 12:53 توسط Rezvan |