در زندگی آدمها یک روز یک جا اتفاقی می افتد که شخصی از همان روز از همان جا دیگر مثل ثانیه پیش خود نیست … دیگر پیاده جایی نمی رود دیگر باران را دوست ندارد دیگر دلش برای بوی قهوه خیابان سئول پر نمی کشد و از همه بدتر دیگر نه دل می برد و نه دیگر دلش می رود …
روزی مرد ثروتمندی همراه دخترش مقدار زیادی شیرینی و خوردنی به مدرسه شیوانا آورد و گفت اینها هدایای ازدواج تنها دختر او با پسر جوان و بیکاری از یک خانواده فقیر است.
شیوانا پرسید: چگونه این دو نفر با دو سطح زندگی متفاوت با همدیگر وصلت کرده اند؟
مرد ثروتمند پاسخ داد: این پسر شیفتهی دخترم است و برای ازدواج با او خودش را عاشق و دلداده نشان داده و به همین دلیل دل دخترم را ربوده است. درحالی که پسر یکی از دوستانم، هم نجیب است و هم عاقل، با اصرار میخواهد با دخترم ازدواج کند اما دخترم میگوید او بیش از حد جدی نیست و شور و جنون جوانی در حرکات و رفتارش وجود ندارد. اما این پسر بیکار هرچه ندارد دیوانگی و شور و عشق جوانیاش بینظیر است. دخترم را نصیحت میکنم که فریب نخورد و کمی عاقلانهتر تصمیم بگیرد اما او اصلا به حرف من گوش نمیدهد. من هم به ناچار به ازدواج آن دو با هم رضایت دادم.
شیوانا از دختر پرسید: چقدر مطمئن هستی که او عاشق توست؟
دختر گفت: از همه بیشتر به عشق او ایمان دارم!
شیوانا به دختر گفت: بسیار خوب بیا امتحان کنیم. نزد این عاشق و دلداده برو و به او بگو که پدرت تهدید کرده اگر با او ازدواج کنی حتی یک سکه از ثروتش را به شما نمیدهد. بگو که پدرت تهدید کرده که اگر سرو کلهاش اطراف منزل شما پیدا شود او را به شدت تنبیه خواهد کرد.
دختر با خنده گفت: من مطمئنم او به این سادگی میدان را خالی نمیکند. ولی قبول میکنم و به او چنین میگویم. چند هفته بعد مرد ثروتمند با دخترش دوباره نزد شیوانا آمدند. شیوانا متوجه شد که دختر غمگین و افسرده است. از او دلیل اندوهش را پرسید.
دختر گفت: به محض اینکه به او گفتم پدرم گفته یک سکه به من نمیدهد و هر وقت او را ببیند تنبیهاش میکند، فوراً از مقابل چشمانم دور شد . از این دهکده فرار کرد. حتی برای خداحافظی هم نیامد.
شیوانا با خنده گفت: اینکه ناراحتی ندارد. اگر او عاشق واقعی تو بود حتی اگر تو هم میگفتی که دیگر علاقهای به او نداری و درخواست جدایی میکردی، او هرگز قبول نمیکرد. وقتی کسی چیزی را واقعا بخواهد با تمام جان و دل میخواهد و هرگز اجازه نمیدهد حتی برای یک لحظه آن چیز را از دست بدهد. اگر دیدی او به راحتی رهایت کرد و رفت مطمئن باش که او تو را از همان ابتدا نمیخواسته و نفع و صلاح خودش را به تو ترجیح داده است. دیگر برای کسی که از همان ابتدا به تو علاقهای نداشته ناراحتی چه معنایی می تواند داشته باشد؟
برای گریستن آمده ام… پُرم از ابرهای پا به ماه… تا اینجا دویده ام… مبادا قطره ای… نصیب علفهای هرز جاده شود… میگویند… در این حوالی… برکۀ مهربان و کوچکی هست… که هر شب… در هم آغوشی تصویر ماه… رؤیای دریا شدن میبیند…
به گند نکشید دوست داشتن را ! وقتی هنوز تکلیفتان با خودتان که هیچ با دلتان هم معلوم نیست ! خانه خراب می شوید اگر حرمت نگه ندارید ! به یک باره می بینید نابود شد … هر آنچه که به خیالتان ساخته بودید ! یاد بگیر عزیز من … به زبان اگر آوردی دوستت دارم را حواست باشد که با تمام وجود می گویی … که چشمهایت جای دیگر نیست ! فکرت در کوچه ی معشوقه ای پرسه نمی زند ! حواست باشد که گاهی … اعتماد … تمامِ چیزیست که از یک آدم می ماند ! که شکستنش یعنی مرگ !!! یعنی نابودی … یادت باشد هم آغوشی با هر کس افتخار نیست ! که اگر ماندی پای آغوش یک عشق هنر کرده ای ! اگر ساختی دنیایت را میانِ بازوانِ مردی … اگر باختی تمامت را برای چشمان بانویی … هنر کرده ای ! به گند نکشید … باورِ اینکه می شود هنوز هم عاشقانه کسی را از چهاردیواری خانه راهی کرد ! و ایمان داشت که هیچکس میانِ راه با نگاهِ او آشنا نیست … جـــــــــــــــــز تـــــو … و تو ای دوست این را از من زخم خورده بدان هیچ گاه تمام محوریت زندگیت را بر مبنای یک ادم نچین . نابود میشوی…..
سرت را بالا بگیر تمامِ زیباییت را به دنیا نشان بده تو یه دختری! می دانی! این کم مقامی نیست.. اینکه بتوانی بی منت عاشق باشی.. اینکه آغوشت امن ترین منزلگاهِ خستگی هایِ یک مرد می تواند باشد! اینکه چشمانت هرچقدر هم که بخواهی نشان بدهی سنگی باز هم فاش می کند مهربانیت را.. تو یه دختری! عاشق که می شوی از خنده هایت از نگاهت پیدا می شود.. و این معجزه است.. که برایِ داشتنش مرد می خواهد… نه فقط نر !
تا حالا طعم بی خوابی رو بعد خوردن ی مشت قرص خواب آور چشیدی؟ - تلخه! تا حالا طعم کیپ شدن بینیتو زیر پتو تو سکوت چشیدی؟ - نفس گیره! تا حالا طعم ساعت ها خیره شدن ب گوشیتو برا اومدن ی پیام چشیدی؟ _سخته! تا حالا طعم دوستداشته نشدنو چشیدی؟ _دردناکه! طعم چیو تو چشیدی؟توکامت از چی شیرینه ک انقد بی تفاوتی!؟یا شایدم تلخ ک انقد بی رحمیو بی انصاف؟!!!
اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت … دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او آنگاه که مهر می ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا میکند … پس خود را گناهکار مبین من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد … و تنها یکی سپاسش گفت!!! من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده … یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !!! پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند … از تو برای مهربانیت قدردانی میکنند. پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش… که این روح توست که با مهربانی آرام میگیرد تو با مهر ورزیدنت بال و پر میگیری … خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد … پس به راهت ادامه بده دوست بدار نه برای آنکه دوستت بدارند … تو به پاس زیبایی عشق، عشق بورز و جاودانه باش
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان ضربان
قلب و
آدرس
zarabaneghalb.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.